یادداشت| سیاست رژیم صهیونیستی در قبال محور مقاومت
تاریخ انتشار: ۱۸ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۲۵۷۳۶۴
خبرگزاری فارس از کرمانشاه، رضا لکی؛ در بررسی سیاست خارجی رژیم صهیونیستی در قـبال محور مقاومت و نیز جمهوری اسلامی ایران در سالهای پیش از خروج این رژیم از جـنوب لبـنان، این امر بیش از هر چیز تحت تأثیر جنگ ایران و عراق و نیز شکلگیری حزبالله لبنان در سال 1982، بهعنوان نـخستین جنبشهای منطقهای برعلیه رژیم صهیونیستی و نیز شکلگیری انتفاضه اول در مناطق اشغالی و پایان جـنگ سـرد و تمایل برخی از کشورهای عربی همسایه رژیم صهیونیستی بـه سـمت هـمکاری و سازش با این رژیم، قرار داشته اسـت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بـا ورود به هزاره سوم و در سالهای پس از 2000، سیاست خارجی و دکترین امنیتی رژیم صهیونیستی تحت تأثیر عقبنشینی ایـن رژیـم از جنوب لبنان به دلیل افـزایش تـوان حزبالله لبـنان و مـحور مـقاومت، رویکردی تهاجمی یافت.
وقوع حادثه 11 سـپتامبر، شـرایط تحقق سیاست خارجی تهاجمی رژیم صهیونیستی در قبال بازیگران محور مقاومت و همراهی و نزدیکی بـیشتر رژیم صهیونیستی و آمریکا را ممکن ساخت. لذا امنیتی سازی بازیگران مـحور مقاومت و در رأس ایشان جمهوری اسـلامی ایـران با قرار دادن آنها تحت عـنوان مـحور شرارت و حامیان تروریست محقق گردید و این حادثه، مشروعیت بخشی حملات نظامی پیشگیرانه در دکـترین امـنیتی رژیم صهیونیستی را موجب گردید.
شکست رژیم صهیونیستی در جـنگ 33 روزه برعلیه حزبالله لبـنان در سال 2006 و فروپاشی هیمنه نـظامی رژیم صهیونیستی در مجموعه امنیتی غرب آسیا و سپس شکست و ناتوانی این رژیم درنبرد نامتقارن برعلیه حماس در جـنگ 22 روزه موجب تهاجمیتر گردیدن سیاست خارجی و امـنیتی ایـن رژیم در بـرابر افـزایش تـوان محور مقاومت و بازیگران آن گـردید. این امر را در سیاست خارجی و امنیتی رژیم صهیونیستی در قبال برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران میتوان یافت.
* سیاست خارجی و امنیتی رژیم صهیونیستی، منزوی ساختن بازیگران محور مقاومت است.
صهیونیستها با اجرای دکترین امنیتی سازی و در سایه بـازدارندگی نـاشی از آن تـلاش کـرده اسـت تا با افـزایش هزینههای سیاسی و اقتصادی برای جمهوری اسلامی ایران، مانع از دستیابی رهبر محور مقاومت به چرخه صلحآمیز سوخت هستهای گردد، از طـرف دیـگر، سـیاست خارجی و امنیتی رژیم صهیونیستی همواره بهعنوان تهدیدی بـرای امـنیت بـازیگران مـحور مـقاومت بوده است.
ایجاد و تأسیس گروههای تروریستی نظیر داعش، القاعده و...و به راه انداختن جنگهای نیابتی و شهادت هزاران نفر از مردم منطقه، تنها بخشی از نتایج سیاستهای امنیتی این جرثومه فساد برعلیه محور مقاومت بوده است.
در راستای تحقق دکترین بازدارندگی رژیم صهیونیستی، افزایش توان نظامی و نیز برخورداری رژیم صهیونیستی از سلاحهای اتمی غیرمتعارف همواره بهعنوان تهدیدی نظامی برای محور مقاومت و جـمهوری اسلامی ایران قابلتوجه بوده است. از طرف دیگر، تلاشهای رژیم صهیونیستی در جهت براندازی و نیز منزوی ساختن بازیگران محور مقاومت، بهعنوان تهدید سیاسی این رژیم قابلتوجه است.
همراه سازی دولتهای سازشکار عربی با رژیم صهیونیستی موجب کمرنگ سازی هویت مقاومت در میان دولتهای عربی منطقه و گرایش ایشان به سمت سازش و پذیرش موجودیت رژیم صهیونیستی و موجبات شکاف میان کشورهای غرب آسیا شده است.
بهطور مثال میتوان از امارات و عربستان بهعنوان حامیان اصلی رژیم صهیونیستی در جنگ با غزه اشاره کرد، حامیانی که روزانه پذیرای پروازهای متعدد از سوی تلآویو و بلعکس هستند؛ اما محور مقاومت در کنار مقاومت نوار غزه، با درک شرایط کنونی قطعاً اقداماتی برای ناکامی حملات جبهه کفر انجام خواهند داد.
حضور نیروهای مقاومت و در نزدیکی مرزهای منطقه اشغالی جولان و عدم اطمینان تلآویو از مرز لبنان بابت حضور حزبالله، حضور قدرتمند انصارالله در یمن و تسلط بر یکی از شاهراههای آبی جهان، در کنار قدرت موشکی و پهبادی، اتحاد و انسجام و قدرت مقاومت عراق، شرایط باثبات سوریه و افزایش قدرت سیاسی آن و بالاتر از همه افزایش قدرت جمهوری اسلامی ایران که بهعنوان رأس محور مقاومت قرار دارد در همه سطوح موجب شده است رژیم صهیونیستی برای ادامه ماجراجویی حیات خود بسیار دچار تردید باشد.
نکته پایانی:
بعد از دستاوردهای جبهه مقاومت در سالهای اخیر، بهتدریج بر قدرت این جبهه افزوده شد و رهبران این جبهه توانستهاند به انسجام و توسعه آن بپردازند.
در این دوره، با ورود جدیتر کشورهای سوریه و عراق و همچنین انسجام گروههای مقاومت، اقدامات جبهه مقاومت فراتر از یک جبهه محلی رفت و به جبهه منطقهای برای مقابله با محور غربی _ عبری _ عربی در غرب آسیا تبدیل گردید و بهنوعی ژئوپلیتیک جبهه مقاومت تقویت شد؛ این امر را میتواند یک پسران جدی در سیاستهای رژیم صهیونیستی در قبال قضیه فلسطین دانست زیرا تداوم مقاومت در تعارض جدی با موجودیت رژیم صهیونیستی است.
پایان پیام/ و
منبع: فارس
کلیدواژه: جبهه جبهه مقاومت سیاست رژیم صهیونیستی امنیتی رژیم صهیونیستی جمهوری اسلامی ایران صهیونیستی در قبال رژیم صهیونیستی محور مقاومت سیاست خارجی حزب الله
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۲۵۷۳۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دروغگویی BBC برای خونشویی
محوریت جمهوری اسلامی ایران در سازماندهی اقدامات ضد صهیونیستی و برداشتن نقاب از چهره مزورانه و جنگ طلبانه آمریکا تا حدی معادلات را به ضرر آمریکا و رژیم غاصب اسرائیل رقم زده و کنترل را از اختیار آنها خارج ساخته است که آنها که بازنده میدان و دیپلماسی هستند به ابزارهای دیگری متوسل شدهاند تا مدیریت افکار عمومی را تحت اختیار خودشان درآورده و هچون دهههای گذشته به جنایت غیرانسانیشان بپردازند.
گزارشهای ارسال شده نشان میدهد در حال حاضر میلیونها انسان آزاده، فارغ از دین ونژاد علیه سیاستهای استعماری آمریکا و شرکای غربی آن صف آرایی کردهاند و با هیچ توپ و تشری هم حاضر به ترک میدان نیستند تا بانیان این شرایط غیرانسانی از سیاستهای استکباری خود عقبنشینی و با توقف جنگ، ارسال کمکهای انساندوستانه به مردم غزه را تسهیل کنند و غیرنظامیان حاضر در مدارس و مراکز آموزشی از بمبارانهای صهیونیستها در امان باشند.
سندی جعلی برای انحراف افکار عمومی
روایت عجیب و غریب بیبی سی جهانی در خصوص درگذشت نیکا شاکرمی ـ که تاکنون به عناوین مختلف دستمایه سیاسی کاری و جعل نویسی رسانههای معاند قرار گرفته است ـ جزو آخرین تکاپوهای امپراتوری دروغین رسانههایی است که مأموریت آنها هیچ سنخیتی با اطلاعرسانی ندارد و مکلف هستند با انواع شبههسازیها به جو روانی جامعه جهت داده و مخاطبان را وارد بنبست بدبینی و هراس از رویدادهای جاری در جامعه کنند. اختصاص تیتر نخست این رسانه در شرایط کنونی که اقصی نقاط دنیا روی حمایت از مردم غزه و محکومیت جنایات صهیونیستها مانور میدهند، نخستین فرضیه برای تشکیک در صحت این حادثه غمبار است که پیش از این به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار گرفته بود و مستندات ذکر شده از سوی نزدیکان و خانواده مرحومه گویای زوایای این مسأله است پس تردیدی وجود ندارد که نبش قبر این اتفاق ناگوار در مقطع کنونی بازی در زمین سوخته و انحراف افکار عمومی از جنبشی جهانی است که قادر به ریشه کنی رژیم صهیونیستی از پهنه گیتی است.
نکته حائز اهمیت دیگر در مورد دروغ بودن این خبر و این دست گزارشها این است که خودشان به این موضوع معترفند که سند ارائه شده در تدوین این مطلب حاوی چند تناقض است! بیبیسی گزارش خود را اینطور به پایان رسانده که «این اسناد میتواند ساختگی باشد. گاهی اوقات، به نظر میرسد اسناد رسمی ایران و سایر مطالبی که در اینترنت در گردش بوده، جعلی است. بیشتر اسناد تقلبی بهراحتی قابل تشخیص هستند؛ زیرا بهطور واضح با قالب رسمی [نامههای ایران]متفاوت است. بهعنوانمثال، فاصلهها و سربرگ اشتباه است یا غلط املایی و گرامری دارد. شاخص دیگر، ادبیات نامه است که با سبک ارگانهای رسمی ایران مطابقت ندارد.» همین پاراگراف نمایی شفاف از این است که رسانههای وابسته و معاند، ابزارهای محوری در دستان اصحاب قدرت برای برساخت و بازنمایی واقعیات هستند. امپراتوری رسانهای غرب که پیش از این با وارونه ساختن حقایق خطی فولادی بین واقعیت سرزمینهای اشغالی و اطلاعات مخاطبان کشیده بود حالا دیگر نمیتواند، سرپوشی بر واقعیات بگذارد پس با موجسازی روی اخباری که توان جریحهدار کردن احساسات جامعه را دارد به مهندسی فرآوردههای خبری میپردازد.
تکاپوی شکست خورده برای احیای آشوب
حوزه اقتصاد و رسانه، دو بازوی اصلی نظام سلطه هستند که در جهت توسعه و تعمیق سیاستها و راهبردهای قدرتهای سلطهگر در سراسر جهان به کار گرفته میشوند. رسانههای فارسی زبان وابسته به این قدرتها که این روزها بیش از سایر مواقع فعالیت دارند یکی از اجزای همین اعمال قدرت نظام سلطه هستند که در بزنگاههای آشوب و اغتشاش با تمام ظرفیت و توان خود به صورت شبانهروزی وارد میدان میشوند و با اتخاذ شیوههای غیراخلاقی جای ظالم و مظلوم را عوض کرده و به گسترش روایت مغشوش دامن میزنند. اگر نظیر اتفاقاتی که این روزها در دانشگاههای آمریکا یا سرزمینهای اشغالی رخ میدهد و با خشونت با کودکان، غیرنظامیان، دانشجویان و اساتید رفتار میکنند در جای دیگری نظیر ایران یا کشورهای مستقل دیگر رخ میداد همین رسانهها با ضریب دادن به آنها شرایط را برای ایجاد یک اغتشاش فراگیر جهت میدانند؛ اتفاقی که متأسفانه طی سالهای گذشته در کشورمان رخ داد و رسانههای فارسی زبان با کلکسیونی از اخبار دروغین با پرداختن به مواردی همچون موضوعات قومیتی، جنسیتی، مباحث دینی، امنیتی و... درصدد نقشآفرینی در یک پروژه ضدایرانی هستند تا آرامش و وحدت موجود در جامعه را با یک خبر غیرواقعی به چالش بکشند بهویژه که پس از رویداد ۷ اکتبر و عملیات مشروع وعده صادق که منجر به از هم گسیختگی توان دفاعی آمریکاییها و صهیونیستها در غرب آسیا شد و سیاست بازدارندگی آنها تا مرز نابودی رفت، لذا این منازعه از سوی بازندگان میدان با ابزار رسانه تداوم یافت تا انگیزهای برای احیای آشوبها در ایران و عدم توجه آنها به مسأله غزه باشد، اما این پروژه به قدری سخیف است که خود طراحانش نیز آن را باور نکردهاند چه برسد به مخاطبان.
افزایش ضریب نفوذ رسانهای برای سلطهجویی
گزارههای موجود نشان میدهدرسانههای بیگانه درپی اثبات یک موضوع کذب نیستند، بلکه آنها به دنبال تغییر نگرش و ارزشهای مخاطبان هستند تا در این راستا هر امری در جهت اصلاح را به ضد خود تبدیل کنند، در این مسیر از فناوریهای تکنولوژیک استفاده کنند تا اهداف مغرضانه و سیاستهای کلی خود را در رسانههای نوین جهانی مانند اینستاگرام، فیسبوک، تیکتاک و... گنجانده و موفق به ایجاد یک همگرایی بین رسانههای جهانی شوند و از این ضریب نفوذ بالا و تکنیکهای مدرن به دیده شدن گزارش و اخبار رسانههای معاند کمک کرده و قدرت بیشتری را به آنها تزریق کنند کما اینکه اشتراکگذاری این اخبار بهراحتی و با هزینه کمتری در رسانههای نوین انجام شده و در دسترس طیف گستردهای از مردم قرار میگیرد. واضح و مبرهن است که رخدادهایی که اکنون شاهد آن هستیم تصادفی و یکباره اتفاق نمیافتد و پشت آنها اتاق فکری هست تا براساس یک بستر و زیرساخت به چیدمان پروژه پرداخته و اجرای آن را به سایرین بسپارد؛ روندی که در گذشته نزدیک به ۲۰سال طول میکشید ولی اکنون بهدلیل سرعت در تغییرات و ضریب نفوذ رسانهای به کمترین زمان تقلیل یافته است. صهیونیسم که سلطه آشکار و پنهان بینالمللی را در سر میپروراند میکوشد با انواع و اقسام ابزارهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی به اهداف از پیش تعیین شده و سازمان یافته خود دست یابد. تنها چیزی که برای صهیونیسم از اهمیت بالایی برخوردار است نائل آمدن به اهداف خود با هر ابزار و ترفندی است که از عنصر فراگیری برخوردار است و از آنجا که میداند بدون تغییر در باورهای فرهنگی، ملی و معنوی نمیتواند به تثبیت موجودیتش کمک و اهداف مد نظرش را اجرایی کند در تکاپو است با تغییر باورها و ارزشهای انسانی و همچنین تخریب اعتقادات مذهبی ملتها به این مهم دست یابد. فتنهای که خنثی شده و نیازمند تدبیر بیشتر است تا مورد سوءاستفاده فرصتطلبان قرار نگیرد. رجوع به افکارسنجی موسسات گوناگون از جمله کارنگی مبین این مطلب است که نسل جوان آمریکایی نگاه متفاوتی به حوزه سیاست خارجی داشته و معتقد است منابع آمریکا نباید صرف مدیریت رژیم صهیونیستی شود و مسائل مهمتری همچون آینده فلسطین به اولویت آنها تبدیل شده است تا با تحرکات خود باب تازهای در فعالیتهای ضد حقوق بشری کشورهای غربی باز کرده و با تدوین قوانین حقوقی مانع حمایت آمریکا از اسرائیل شوند. این واکنشها زنگ خطری برای رژیم صهیونیستی و لابی اسرائیلی قدرتمند فعال در ایالات متحده است و با راهبرد رسانهای میخواهد از ضریب این اخبار کاسته و اذهان را به سوی دیگری منحرف کند تا صهیونیستها همچون ۷۰ سال گذشته مشغول نسلکشی باشند بهویژه که رژیم صهیونیستی در داخل هم با بحران افکار عمومی مواجه است و علاوه بر اختلافات دامنهدار در اتاق جنگ صهیونیستها و کابینه نتانیاهو، شهرکنشینها هم بهدلیل هراس ناشی از شکست امنیتی و دفاعی اقدام به مهاجرت معکوس کردهاند و در خصوص وضعیت گروگانها منتقد سیاستها هستند شرایطی که به فروپاشی داخلی و خارجی صهیونیستها منجر شده است و آنها با جنگ روایتها میخواهند به اوضاع مسلط شده و فضایی برای خروج از این شوکهای پی در پی پیدا کنند. شرایط موجود نشان میدهد زوال رژیم صهیونیستی، امری ایدئولوژیک نبوده و امری محتوم است بهویژه که درحال حاضر رژیم غاصب صهیونیست موجب بیاعتباری اروپا و آمریکا شده است و حاکمان آن قادر به پاسخگویی به افکار عمومی خودرا نیستند و از همینرو تحولات جهانی نوین منجر به ناتوانی آمریکا در مدیریت این نظام شده پس مانند محتضری که دست و پامیزند برای نجات خود ازمنجلابی که نتانیاهو برایش ساخته دست به دامن هر محرکی برای نجات میشودودروغهای رسانهای یکی ازاین راهبردهاست که تاریخ مصرفش گذشته است.
نقش پنتاگون در آشوبهای ضدایرانی
نظامیان پنتاگون طبق گزارشهای رسیده از سوی عناصر داخلی و خارجی، براندازی نظام را امری غیر قابل امکان دیدند بنابراین پروژه جنگ روانی علیه جمهوری اسلامی ایران را به سنتکام سپردند تا از ظرفیتهای خود برای پیچیدهتر شدن شرایط ایران و تشدید تنشهای داخلی بهره برداری کند. آنها نیز با فناوریهای هوش مصنوعی اقدام عملیاتی مرتبط با دختران جوان را در دستور کار خود قرار دادند و با تمام قوا و طراحی یک جنگ ترکیبی علیه ایران به مصاف کشورمان آمدند، اما پس از تحمیل برخی مشکلات ونابسامانیها موفق به اتمام عملیات خود نشده و بازهم بصیرت و بیداری مردم باعث شد عرصه را خالی کنند، اما بدون شک از پا نمینشینند و با تدوین گزارشهایی غیرموثق همچون گزارش روز اخیر بیبیسی، مترصد یک فرصت برای تکمیل توطئههای بداندیشانه خود هستند. بنا بر تحقیقات صورت گرفته میز ایران در وزارت امور خارجه و سازمان سیا نقش اتاق فکر و رسانهای علیه کشورمان را عهدهدار هستند، اما اولین بار پیش از اغتشاشات سال۱۴۰۱ اتاق فکررسانهای ضدایرانی در اقدامی نادر به پنتاگون منتقل شد و آنها با گزارشهای سازمان منافقین، گروههای تروریستی تجزیهطلب و گروهکهای رادیکال داخلی به اقدامات خود در ناکارآمد جلوه دادن حاکمیت وایجاد آشوب اقدام کرده ومتأسفانه دربرخی زمینهها موفق شدند برنامههایی که همچنان پابرجاست و درمقاطع مختلف بهروزرسانی شده و برای اجرا به رسانههای معاند خارجی و پیاده نظام آنها در داخل سپرده میشود.
منبع: جام جم
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی